استن لورل و اولیور هاردی در سال ۱۹۱۹ در کمپانی فاکس قرن بیستم و در فیلم سگ خوشبخت (که در ۱۹۲۱ اکران شد.) همکاری خود را آغاز کردند و سپس به استدیوی فیلم سازی هال روچ پیوستند و این همکاری در حدود سی سال ادامه یافت.
طنزهای لورل و هاردی در زمان حیات ایشان هیچگاه نتوانست توجه منتقدین را به خود را جلب کند و تنها فیلم آزادی محصول ۱۹۲۹ توانست برنده جایزه اسکار شود. اما بر عکس در میان مردم جهان طرفداران زیادی داشتند.
اولیور هاردی در ۷ آگوست ۱۹۵۷ در ۶۵ سالگی درگذشت. و پس از آن استن لورل در چند پروژه سینمایی دیگر نیز مشارکت کرد و در ۱۹۶۱ جایزه اسکار را بری یک عمر فعالیت کمدی دریافت کرد.
لورل آخرین سالهای عمر خود را در آپارتمان کوچکی در اوشیناهتل در سنت مونیکا سپری کرد و وقت خود را به جواب دادن به نامهها و تلفنهای طرفدانش میگذراند.
سرانجام وی نیز در ۲۳ فوریه ۱۹۶۵ در سن ۷۴ سالگی چند رو پس از حمله قلبی در گذشت.
سالها بعد تمامی فیلمهای سیاه و سفید آنها رنگی شد.
هارولد کلایتون لوید در سال 1893 در نبراسکا متولد شد و پس از مهاجرت خانوادهاش
به کالیفرنیا فرصت بازی در نمایشهای کوچک را یافت و پس از مدتی در اولین نقش
سینمایی خود ظاهر شد. به زودی با توماس ادیسون و کمپانی تولید فیلم او و
هال روچ کارگردان مشهور سینما مشغول به کار شده و تبدیل به پرکارترین و محبوبترین
کمدین هال روچ در نیمه دوم دهه نخست قرن بیستم گردید.
همکاری لوید با هال روچ تا سال 1918 و ساخت بیش از شصت فیلم کوتاه کمدی ادامه یافت.
سِر چارلز اسپنسر چاپلین (۱۶ آوریل ۱۸۸۹ - ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷) یکی از مشهورترین بازیگران و همینطور یک کارگردان و موسیقیدان برجستهٔ هالیوود و برندهٔ جایزه اسکار است. اکثر فیلمهای او کمدی و صامت هستند. چاپلین در زمینه سینما بیش از ۶۵ فعالیت کرد که شروع فعالیتهای وی از سالن ویکتوریا انگلستان بعنوان پسربچهای آغاز شد و تا سن ۸۸ سالگی ادامه یافت. وی در سال ۱۹۱۹ بهمراهی تعدادی از دوستان سینمایی اش اتحادیه سینماگران را تاسیس کرد. در کتابی تحت عنوان چاپلین: یک زندگی ۲۰۰۸ ,مارتین سیف مینویسد: چاپلین فقط بزرگ نبود, او غولی بود.
والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ لندن بودند و هر دو بازیگر و آوازه خوان, اما پیش از آنکه چاپلین سه ساله شود از هم جدا شدند. چارلی آواز خواندن را از مادرش میآموزد. پدرش یک الکلی میشود و کمتر با چارلی ارتباط دارد. بعدها مادر چاپلین دچار بیماری روانی میشود و در یک آسایشگاه در حوالی لندن بستری میشود. مستخدمهٔ پدر , چارلی را به همراه برادرش به مدرسه میفرستد و پدر زمانی که چارلی ۱۲ ساله بود , میمیرد. بیماری مادر چاپلین از آنجایی آغاز میشود که در یکی از اجراهای زنده تئاتر در لندن که برای سربازان اجرا میشد , یکی از اجسامی که سربازان مست به روی صحنه پرتاب میکردند به سر مادر برخورد میکند و مادر چاپلین خون آلود به پشت صحنه میرود و اشک میریزد. چاپلین پنج ساله به روی صحنه میرود و تماشاچیان عصبانی را با خواندن آهنگی سرگرم و آرام میکند. با بستری شدن مادر , چارلی و برادرش رابطهٔ عمیق تری پیدا کردند و هر دو با استعداد بالایی که داشتند در همین سالن قدیمی که پدر و مادرشان در آن کار میکردند , مشغول به کار شدند. سالهای پس از مرگ مادر و فقر و استیصال برادران چاپلین تاثیر زیادی بر فضای فیلمهای چاپلین در سالهای بعد میگذارد. در سال ۱۹۲۸ مادر میمیرد. زمانی که ۷ سال از انتقال وی توسط پسرانش به هالیوود میگذرد. بعدها چارلی از وجود برادری ناتنی از سمت مادر آگاه میشود به نام ویلر دریدن که بعدها این برادر به مابقی برادران در هالیوود و استودیو چاپلین میپیوندد.
چاپلین آمریکا را از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ به همراه فرد کارنو دوره کرد و نمایش تئاتر اجرا میکرد. در زمان همکاری با شرکت کارنو , چاپلین در آمریکا هم اتاقی استن لورل بود. استنلی به انگلیس باز میگردد اما چاپلین در آمریکا میماند. در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین مورد توجه یکی از فیلم سازان قرار میگیرد و از آن پس با شرکت فیلم سازی کی استون همکاری میکند. وی نخستین فیلمش را با نام ساختن یک زندگی که فیلم کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغاز میکند. در این کمپانی و با این فیلم چاپلین به شهرت سریعی میرسد.
آلفردو جیمز پاچینو در نیویورک دیده به جهان گشود و پدرش سالواتور پاچینو (زاده شهر کورلونه) کارمند شرکت بیمه و مادرش رز پاچینو (دارای تبار آمریکایی-ایتالیایی) خانهدار بود. والدین او هنگامی کودکی او از هم جدا شدند. پدربزرگ و مادربزرگ او در اصل اهل سیسیل بودند.
وی در دوران جوانی و در حالی که بیش از ۲۲ سال از زندگیاش نمیگذشت، مادرش را از دست داد. پاچینو پیش از مرگ مادرش، زندگی چندان لذتبخشی را پشت سر نگذاشته بود و چون والدینش خیلی زود از هم جدا شده بودند، مجبور شد به همراه مادرش به خانه پدربزرگش نقل مکان کرده و در آنجا اقامت کند.
مارتین اسکورسیزی(زاده ۱۷ نوامبر ۱۹۴۲) در نیویورک ، کارگردان شهیر سینمای آمریکا و صاحب تمامی جوایز معتبر سینمایی دنیا میباشد .
در بسیاری از رده بندیهای سینمایی اسکورسیزی را به عنوان بهترین کارگردان زنده و معاصر دنیا پس از جنگ جهانی دوم و یکی از سه کارگردان برتر تاریخ سینما میدانند. کارگردانی که پس از گذشت نزدیک به ۴ دهه همچنیان نامی بزرگ و مطرح و جنجالی در عرصه کارگردانی سینما میباشد!
وی پس از دریافت مدرک فوق لیسانس در کارگردانی سینما در سال ۱۹۶۳ از دانشگاه نیویورک فارغ التحصیل شد اما قبل از آنکه موفق به ورود به دوره فوق لیسانس شود ناچار شد به خدمت سربازی برود و به عنوان تفنگدار دریایی در جنگ ویتنام شرکت کند که به سختی نیز مجروح شد. پس از آن وی وارد دوره فوق لیسانس سینما در همان دانشگاه شد و در همان دوران شروع به ساخت فیلمهای کوتاه کرد که با توجه بسیار روبرو شدند، در سال ۱۹۶۷ یعنی یک سال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه نیویورک اولین فیلم بلندش چه کسی در خانه من را میزند؟ را با همکاری همکلاسیهایش از جمله تلما شونمیکر به عنوان تدوین گر و هاروی کایتل به عنوان بازیگر ساخت که هر دو همکاری دائمی با وی یافتند.
این فیلم که مبنای فیلم دیگری از او به نام Mean Street (در ایران: «پایین شهر») بود با همان مشخصات تقریباً همیشگی فیلمهای وی است: زندگی خیابانی آمریکاییهای ایتالیایی تبار نیویورکی، مونتاژ سریع، موسیقی راک و مردی درگیر در مخمصه.
بعد از آشنایی با رابرت دنیرو در سال ۱۹۷۳ خیابان بی رحم را باشرکت دنیرو و کیتل میسازد که توسط یکی از مشهورترین منتقدان سینما یعنی پالین کیل ستایش میشود.
برخی از منتقدان سبک فیلم سازی مستندگرای اسکورسیزی رادر این دوران متأثر از ژان لوک گدار و جان کاساویتس میدانند که این دوران تا دهه هشتاد یکی از بهترین دوران فیلم سازی وی به شمار میرود.
پس از آن الن برستین ستاره مشهور سینما تحت تاثیر از همین فیلم یعنی پایین شهر برای کارگردانی فیلم آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند، اسکورسیزی را بر میگزیند که با اعمال نفوذ وی این کار به او واگذار میشود و خود برستین نیز جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را برایرد.
در سال ۱۹۷۶ او یکی از به یاد ماندنیترین فیلمهای تاریخ سینما و یکی از محبوبترین فیلمهای منتقدان سینما را ساخت: راننده تاکسی با بازی رابرت دنیرو ، جودی فاستر ، هاروی کیتل و سیبیل شپارد . فیلم در باره سرگشتگیهای یک سرباز سابق ویتنام است که در منهتن راننده تاکسی شدهاست و با نجات دختر خردسالی از چنگ باند فحشاء و دلبستگی اش به زنی که در دفتر انتخاباتی یک نامزد شهرداری کار میکند ، در هم گره میخورد.
این فیلم در چهار رشته به جز کارگردانی، نامزد اسکار شد که به هیچ کدام دست نیافت، در عوض برنده شدن این فیلم در جشنواره کن که معتبرترین جشنواره سینمایی جهان محسوب میشد، نام اسکورسیزی را بر سر زبانها انداخت.
این فیلم اولین حضور جودی فاستر در نقش روسپی خرد سال است که برای آن برنده جایزه بهترین بازیگر نوپای بفتا (آکادمی هنرهای فیلم و تلویزیون بریتانیا) نیز شد.
یکی دیگر از فیلمهای ماندگار اسکورسیزی فیلم زندگی نامهای بسیار فوق العاده گاو خشمگین میباشد که سال(۱۹۸۰) به روی پردههای سینما آمد. این فیلم توسط موسسه AFI به عنوان بهترین فیلم تاریخ ورزشی سینما و همچنین چهارمین فیلم برتر تاریخ برگزیده شده هست. ضمن اینکه لقب بهترین فیلم دهه ۸۰ را نیز یدک میکشد. در این فیلم رابرت دنیرو توانست اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به دست بیاورد و کشف جدید اسکورسیزی یعنی جو پشی که برای اولین بار جلوی دوربین مارتین میرفت نیز کاندید اسکار بهرتین بازیگر نقش مکمل مرد شد.
استیون اسپیلبرگ کارگردان نامی در جایی گفته هست که گاو خشمگین روایت زندگی هست که به نحو عالی زندگی شخصی و ورزشی یک قهرمان و فراز و سقوط آن را به تصویر کشیده هست.
این فیلم همچنین اسکاردیگری برای یکی دیگر ازهمکاران دائمی اسکورسیزی یعنی تلما شونمیکر برای تدوین به ارمغان آورد . فیلم در شش رشته دیگر نیز از جمله کارگردانی نامزد اسکار شده بود که به هیچ یک از آنها دست نیافت.
پس از سلطان کمدی (۱۹۸۳) که موفقیتی در گیشه به دست نیاورد اما با نقدهای مثبت منتقدان روبرو شد وی دست به کار ساخت فیلم جنجالی آخرین وسوسه مسیح بر اساس کتاب نیکوس کازانتزاکیس شد اما شرکت فیلم سازی پارامونت تحت فشار گروههای مذهبی، از تهیه آن خودداری کرد و ساخت فیلم پنج سال به تعویق افتاد.
پس از این پروژه ناموفق، اسکورسیزی به فیلم سازی با بودجه کم و شبه زیرزمینی روی آورد و فیلم بعد از ساعتها را ساخت.
پس از آن به ساخت کلیپ «بد» برای مایکل جکسون و کارگردانی رنگ پول پرداخت و موفقیت تجاری این فیلم راه را برای از سر گیری پروژه آخرین وسوسه مسیح بافیلم نامه پل شرایدر هموار کرد.
اکران این فیلم که با جنجال بسیاری در جهان روبرو شد باردیگر نام اسکورسیزی را بر سر زبانها انداخت و او را برای دومین بار نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی کرد اما در نهایت این اسکار به بری لوینسون برای مرد بارانی تعلق گرفت.
در سال ۱۹۸۹ او یکی از اپیزودهای قصههای نیویورکی را کارگردانی کرد که دیگر اپیزودهای آن را فرانسیس فورد کاپولا و وودی آلن ساخته بودند.
سال بعد او رفقای خوب یکی از بهترین فیلمهای گنگستر مافیایی سینما را ساخت که سومین نامزدی او برای اسکار کارگردانی را در پی آورد. در این فیلم رابرت دنیرو بار دیگر پس از گاو خشمگین در کنار جو پشی قرار گرفت و به همراه ری لیوتا بازیگران اصلی این فیلم ماندگار را تشکیل دادند. جو پشی توانست با بازی بسیار خوبش در رفقای خوب اسکار بهترین بازیگری نقش مکمل مرد را برنده شود. پس از آن اسکورسیزی به بازسازی فیلم ساخت ۱۹۶۲ یعنی تنگه وحشت پرداخت که با فروش فوق العادهای در سینماها روبرو شد و رابرت دنیرو را کاندید اسکار بهترین بازیگر مرد آن سال کرد.
عصر معصومیت ، کازینو ، دار و دستههای نیویورکی و هوانورد از جمله فیلمهای او در سالهای اخیر هستند.
اسکورسیزی ، پنج بار نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی و دو دوبار نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمامه اقتباسی شده بود تا اینکه سرانجام بعد از ناحقیها و بدشانسیهای فراوان طلسم شکست و برای «رفتگان» اسکار کارگردانی سال ۲۰۰۶ رادریافت کرد.
فیلم رفتگان یکی از موفترین فیلمهای اسکورسیزی تا به حال به حساب میآید که علاوه بر موفقیتهای هنری و نظر مثبت منتقدین به همراه حضور موفق در جشنوارهها و فصل جوایز در جدول گیشه نیز فروش خیلی خوبی در آمریکا و دنیا توانست دست پیدا کند و پرفروشترین فیلم اسکورسیزی نیز میباشد.
این فیلم علاوه بر اسکار بهترین کارگردانی برای اسکورسیزی توانست اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین تدوین و همچنین بالاخره بهترین فیلم سال را نیز به خانه ببرد.
دراین فیلم لیوناردو دیکاپریو همچون دو کار قبلی اسکورسیزی در کنار مت دیمون و جک نیکلسون به ایفای نقش پرداخت.
سال ۲۰۰۸ یک فیلم مستند به نام «درخشش یک نور» در باره گروه راک رولینگ استونز توسط اسکورسیزی ساخته شد که یکی از کنسرتهای این گروه را به تصویر میکشید. و نیز به عنوان فیلم افتتاحیه جشنواره برلین برگزیده شد.
فیلم بعدی اسکورسیزی تحت عنوان جزیره شاتر فوریه ۲۰۱۰ اکران شد. باز هم همچون تمام فیلمهای دهه ۲۰۰۰ او برای چهارمین بار با بازی لیوناردو دیکاپریو که رابرت دنیروی جدیدی اسکورسیزی او را مینامند به پرده سینماها آمد. این فیلم نیز مانند فیلم قبلی اسکورسیزی فروش بالایی در گیشه داشت.
تیم همکاری مارتین اسکورسیزی با رابرت دنیرو به عنوان بهترین نمونه زوج کارگردان بازیگری سینما شناخته شده هست و همچنین همکاری اسکورسیزی با دیکاپریو نیر به عنوان یکی از بهترین و شورانگیزترین زوجهای سینمایی معاصر شکل گرفته هست.
در ۲۶ سال اخیر بیش از ۲۰ کتاب در باره او نوشته شدهاست و گفته میشود سبک کاری او بر روی حداقل یک نسل از فیلم سازان جهان تأثیر گذاشتهاست. و نکته جالب توجه در مورد رکورد منحصر به فرد مارتی اینکه، هر ۳ فیلم اسکورسیزی در دهه ۲۰۰۰ کاندید بهترین فیلم و کارگردانی سال در مراسم بافتا، گلدن گلوب و اسکار شدند! و در این بین اسکار کارگردانی و فیلم را برای رفتگان و گلدن گلوب کارگردانی را برای دار و دسته نیویورکی و رفتگان و البته بهترین فیلم بافتا و گلدن گلوب را برای هوانورد به دست آورده هست.